کوروشکوروش، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

دلنوشته های مامان برای کوروش

رهایی

پسر قشنگم،... مدتیه که مشاوره و مشاوره گروهی میرم. اولاش خیلی سخت بود مامانی.. زیاد رنج کشیدم تا تونستم خیلی چیزا رو تو گذشته م قبول کنم و تصمیم به تغییر خودم بگیرم. هنوز هم تموم نشده... ولی همین که می دونم تو مسیر بهبود خودم هستم برام آرامش بخشه. مطالعه رو هم به برنامه های قبلی مون اضافه کردیم. من و بابا تلاش می کنیم که آدمای آگاه تری باشیم. آگاه بودن بهتر از خوب بودنه عزیزم. لازم نیست همیشه خوب باشی. باید واقعی باشی. همونی که هستی... سعی نکنی عصبانی نشی، نترسی یا همیشه بخشنده باشی. گاهی خودخواه باش... هر چه که اون موقع هستی رو به واقع نشون بده. این شجاعت میخواد. تصمیم داریم شجاع باشیم... الکی همدیگه یا تو رو تایید نکنیم... تظاهر به...
24 تير 1395

مهد کودک

سلام پسر خوب من. شما چند ماهی میشه که مهد کودک میری. مهد کودک اولت رو خیلی دوست داشتی مخصوصا نسترن جون رو که با اون تونستی دوری از من رو تحمل کنی و بفهمی که مهد کودک چه جای جالبی می تونه باشه. اولاش خیلی بهت سخت گذشت تا عادت کنی. شاید یه هفته. ولی بعد دیگه حتی جمعه ها هم واسه نسترن جون و مهد کودکت دلتنگی می کردی.  شما قبل از اون دوست نداشتی با بچه ها بازی کنی و حتی وقتی یه غریبه رو میدیدی به من یا بابا می چسبیدی و احساس ناامنی می کردی ولی الان دیگه خیلی اجتماعی شدی. خیلی خوشحالم که مهد کودک خوب تونسته اینقدر برات مفید باشه. بعد از یه ماه و نیم قرار شد که مربی مهد کودک شما عوض بشه چون پسر گلم دیگه بزرگ شده بود و وارد نوباوه که 3-4 ...
24 تير 1395
1